****************************************************
می شد از بودن تو         
عالمی ترانه و  ساخت
کهنه ها رو تازه کرد                                                                     
از تو یک بهونه ساخت
با تو می شد که صدام
همه جا روپر کنه
تا قیامت اسم ما
قصه ها رو پر کنه
تو رو خیلی دیر شناختم
وقتی که تموم شدم

              ****
نه یه دست رفیق دستام
نه شریک غم بودی
واسه حس کردن دردام
خیلی خیلی کم بودی
توی شهر بی کسی هام
تو رو از دور می دیدم
شهر بی عابر و خالی
شهر تنهایی من بود
لحظه شناختن تو
لحظه تموم شدن بود 

***************************************************
  
 
نظرات 5 + ارسال نظر
سلامت چهارشنبه 27 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:03 ق.ظ http://sansiz.blogsky.com

سلام مرتضی عزیز . متن وبلاگت حرف نداره . به امید دیدار در کافی نت خودمان . راستی اگه دیدی به ط هم سلام برسون.
در ضمن ما قراره یه نشریه منتشر کنیم . اگه تونستی با چاپخانه تون هماهنگ کن . مرسی .

سینا چهارشنبه 27 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 02:04 ب.ظ

سلام
نه وار یاخچی بید
اواحخححخخخح.....

فرید پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:16 ب.ظ http://pashew.mihanblog.com

سلام دوست عزیز تبریک میگم همیشه قشنگ بوده ما رو یادتون نره موفق باشی
تا یعد به امید دیدار

سینا چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:54 ب.ظ http://www.loveroz.blogsky.com

خوبه به من سری بزن
یه آهنگ گذاشتم توپ
بای

علی یکشنبه 6 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:01 ب.ظ

سلام
وبلاگ رویا هایت زیباست سروده هایت هم عالی است
راستی..امشب که شعله می.....ماجرای تو ۰میزدم یا چیه۰

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد