سلام به همه عزیزان

می خوام یه پیشنهاد کنم.

خیلی دلم می خواد یه روز همه دوستان توی یه روم دور هم جمع بشیم و بیشتر با هم آشنا    بشیم.

هر کی با نظر من موافقه تو نظرات بگه.(خیلی دلم می خواد با آدمایی مثل خودم که یه جرایی در فراغ رفتن یه نفر می سوزن بیشتر آشنا بشم.

ممنون از همه

*********************************************************************

                                                   
با تو هستم ای مسافرای به جاده دل سپرده

ای که تنهایی و غربت منو از یاد تو برده

هنوزم هم هوای خونه عطر دیدار تو داره

گل به گل گوشه به گوشه تو رو یاد من می یاره

با تو من چه کرده بودم که مرا چنین شکستی

بی نگاهو بی تفاوت سردو بی صدا شکستی

به گذشته بر می گردم به سراغ خاطراتم

تازه می شود دوباره از تو داغ خاطراتم

به تو می رسم همیشه در نهایت رسیدن

هر کجا باشی و باشم به تو برمیگردم از من

این تویی همیشه من توی آینه تقدیر

با همه شکتن از تو نیستم از دست تو دلگیر


..................................................................................... 


emrah_da@yahoo.com
...........................................................

امیدوارم که از این متن ترکی که به فارسی هم ترجمه کردم مورد پسندتون قرار بگیره
.



                                            



ترکی

                                                سون اومودلار

پائیزون آخیر گونلرینده،آخاجلارین یلاغلاریندا،توکولمی سول اولان سارالمیش سون بیر ایکی یارپاق

قالان کیمی منیمده سنه اولان اومدلریم کی همان یارپاغلارا بنزر.

سن قایتما او سونونجی یارپاغلاردا بیرلیکدا منیمدا اومودلریم یره دییب قارا تورپاغنان قاریشدی.

فصیللر کچجک گلن یاز همون بو آخاجلارا ینی یارپاغ گلجک، اما منیم اومودلریم بیر داها چچک

آچمایاجاق.

ایندی قارنلیق بیر اوتاغدا شمله اوز اوزا اوتوروب سنه مکتوب یازیرام.شمعه باخیرام اودا منه بنزیر.

آرادا تتریر، سونور ، ساکتلشیر ، یانیر یانیر ارییر یاواش یاواش اوز طالعیله باریشیر.

من سنین ایچین یانیرام ، اویسه ظولمت چون. کاش منده سنون اتاغیندا بیر شمع کیمی یانیب سنه ایچینارییدیم.

من سنین ایچین شمع کیمی یوخ گونشدنده چوخ یاندیم. سنسه منی هئچ شمع قدرده سومدین.نیه سن بله اوجاال چاتماز اولدون

منسه ایکی قانادی سنمیش حالدا اوزومی سنون یولونو قاباغینا آتیم. بیلدیم پارام پارچا اولاجایام یعنی سنیناوغروندا، سنین یولوندا.

غم داغلارینا چرپندیم، چاپالادیم جان وردیم. اوز سوگیمه حیران اولدوم.سنه اولان سوگیمی سودیم.

یله دییلر کی اولنا قدر سنی سوجیم ، بیزی آنجاق اولوم آیرار. منی سنن اولومده آیرا بیلمز، چونکی جسمیم جسمینی یوخ، تک قلبیم قلبینی یوخ ، روحوم روحونی سودی ، بیزی عملریمیزا گورا آلاه آیرا بیلر.

اودوکی سن جهنمده اولسون یرینه من یانارام.سنی اوزوننده چوخ سودیم.

من سنی اویلا سودیم ، یازدیغیم بو مکتوبلار سون تسلیمدیر. بیر گون منن سنه مکتوبلار چاتسا ، بیل کی یا من

اولموشم یادا سنه اولان سوگی توموم............

هر حالدا من اولمیش اولارام. چونکی سنه اولان سوگیم اولمزدی.

عومرومون آخرینا چخسامدا سنسیز ینه سنی سوجیم

...................................

فارسی

 

                                                      امیدهای آخر       

در آخرین روزهای پاییز برگهای درختان می ریزند و فقط تعداد اندکی اندکی از برگها رو شاخه های درخت باقی می مونه.امیدهای من به تو هم مثل برگهای باقی

مونده روی شاخه های درخت هستند.

اگه تو برنگردی امیدهای من مثل برگهای افتاده درخت به زمین با خاک یکسان می شه.

فصلها می گذرن و باز هم درختان برگ می آرن.اما امیدهای من به تو دیگه زنده نمی شه.

حالا توی یه اتاق روبروی شمعی نشستم برات نامه می نویسم.به شمع که نگاه می کنم می بینم که اون هم شبیه منه. گاهی می لرزه ، گاهی خاموش می شه و ساکت می شه ، می سوزه می سوزه آب میشه یواش یواش با سرنوشت خودش می سازه.

من به خاطر تو می سوزم ، شمع به خاطر تاریکی و ظلمت. کاش من در اتاق تو و مثل یه شمع می سوختم.

من به خاطر تو نه مثل یه شمع بلکه مثل خورشید سوختم . تو منو اندازه شمع هم دوست نداشتی.

چرا تو این همه دست نیافتنی شدی.

من مثل کبوتری که هر دو بالش شکسته بو خودمو سر راهت قرار دادم ، و می دونستم که در راه رسیدن به تو روحوم تکه تکه می شه.

به کوه غم برخورد کردم ، تقلا کردم ف جون دادم ، به عشق خودم حیران موندم ف عاشق عشقی که به تو داشتم شدم.

همیشه رسم بر اینه و اینجوری می گن که تا لحظه مرگ عاشقت خواهم بود و فقط مرگ می تونه منو از تو جدا کنه. ولی منو از تو مرگ هم نمی تونه جدا کنه ،

چون که نه فقط جسمم جسمتو ، نه فقط قلبم قلبتو بلکه روحم روحتو دوست داشت و عاشقش بود.

من عاشق تو بودم و این نامه ها اخرین تسلی من است. اگه یه روزی از طرف من نامه ای به دستت رسید بدون که یا من مردم یا عشقی که بهت داشتم تموم......

در همه حال من باید مرده باشم ، چون که عشقی که بهت دارم هرگز نمی میره. .

                                   
                          اگه بدون تو به آخر عمرم برسم باز هم دوستت خواهم داشت 

نظرات 5 + ارسال نظر
سولماز دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:05 ق.ظ http://www.antianjoman.blogsky.com

سلام دوست گلم
مرتضی عزیز مثل همیشه عالی بود
منم با نظر شما موافقم
چک یاشا

نازنین مریم دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:41 ب.ظ http://nazaninmaryam.blogfa.com

سلام خوبید
متن زیبایی بود ولی من کلی از این شعری که تو وبلاگتون گداشتید مست شدم واقعا فروغ زیبا گفت
شاد باشید

شکوفه چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:18 ق.ظ http://haramedelam.blogsky.com

سلام... خیلی وقته اینجا نیومدم .. خیلی دلم تنگه واسه اینجا ... موفق باشید ... در پناه حق

بهناز شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:19 ب.ظ

salam khob hastin???khaste nabashid...vagean gashang bod....chokh gashangidi..alah amaninda..ya-ali

مونا یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 05:46 ب.ظ http://http://mehrabedel.blogfa.com

سلام آقا مرتضی
مونا هستم خیلی ممنون که زحمت کشیدین و به محراب دل من هم سر زدین آقا مرتضی چه قدر بلاگتون دیر لود میشه شاید اشکال از سیستمه من باشه به هر جهت من هنوز کامل بلاگ شما رو نخوندم اما یه سوال (سنسیز) یعنی چی؟
دوستان میدونن معمولا سیو میکنم دوباره برای نظره کلی مزاحم میشم
موفق باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد