"فراق"
ببین باز هم گریه می کنم
برای تو
برای خودم
برای فاصله هایی که:
تو را از من گرفتند
و برای دختری که باد
یک شبه
همه ی آرزوهایش را
به یغما برد....
 
.................................
"باز هم تنهایی"
 
تا خواستم باورت کنم
سایه ای غریب
در قاب در ایستاد.
آنگاه:
ته مانده ی تبسم
در تزلزل بغض فروخورده ام
به گل نشست.
گریه امانم نداد.
واژه ها تپق زدند
و حرف ناگفته ام
در گلو شکست....
دیگر حضور گنگ ثانیه ها
در تلاطم دردهایم گم شد
 
چند ساعت بعد....
پلان آخر :
ردپا  . خانه ای متروک
و دخترکی تنها
که نشسته می گرید
 
 
نظرات 4 + ارسال نظر
سولماز جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:22 ق.ظ http://www.antianjoman.blogsky.com

سلام خوبی دوست گلم
اولللللللللللللللللللللللل
مثل همیشه عالی بود

مریم جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:27 ق.ظ http://www.salot-preto.blogsky

خیلی قشنگ بود حال کردم دمت گرم ای ول موفق باشی به امید دیدار

محبوب جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 07:54 ب.ظ http://toranj-ava.blogsky.com

سلام آقا مرتضی گل
به خاطر احساسات لطیفت بهت تبریک می گم .
به امید دیدار

حسین شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:00 ب.ظ

سلام به همه بابای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد